سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به یقین بدانید که خدا بنده‏اش را هر چند چاره‏اندیشى‏اش نیرومند بود و جستجویش به نهایت و قوى در ترفند بیش از آنچه در ذکر حکیم براى او نگاشته مقرر نداشته ، و بنده ناتوان و اندک حیله را منع نفرماید که در پى آنچه او را مقرر است برآید ، و آن که این داند و کار بر وفق آن راند ، از همه مردم آسوده‏تر بود و سود بیشتر برد ، و آن که آن را واگذارد و بدان یقین نیارد دل مشغولى‏اش بسیار است و بیشتر از همه زیانبار ، و بسا نعمت خوار که به نعمت فریب خورد و سرانجام گرفتار گردد ، و بسا مبتلا که خدایش بیازماید تا بدو نعمتى عطا فرماید . پس اى سود خواهنده سپاس افزون کن و شتاب کمتر ، و بیش از آنچه تو را روزى است انتظار مبر [نهج البلاغه]
 
جمعه 86 شهریور 30 , ساعت 8:0 صبح
چهارشنبه فیلم مخمصه رو دیدم، شاید برای دومین بار. نکته قشنگ قصه این جاست که آقای کارگردان فرنگی (مایکل مان) توی یه فیلم پر از شخصیت و حادثبه به آدم های فیلمش اون قدر قشنگ پرداخته که شخصیت های فرعی هم از حالت تیپ در اومدن و هر کدوم یه شناسنامه خاص دارن اون وقت خیلی از آقایون کارگردان ایرانی توی فیلم های حتی با کیفیتشون مشکل شخصیت پردازی دارن.
اون وقت هر جا اسم سینما و هنر هفتم و هشتم و نهم میاد می گن چرا اقبال به سینما و هنر کمه؟!
وقتی سینما اون قدر مخاطبش رو دست پایین فرض می کنه که حاضر نمی شه به خاطر اون داستان فیلمش رو قوی کنه و یه کم وقت بذاره واسه کیفیت کارش، مخاطب هم باید این حق رو داشته باشه که حاضر نشه سر در سینما رو هم نگاه کنه.
خیلی ها سینما رو صنعت می دونن. برای این جور آدم ها مهم نیست چیزی که روی پرده می ره چقدر مفهوم داشته باشه یا حتی چقدر هنری باشه، مهم اینه که چقدر فروش داشته باشه. نتیجه همه این ها اینه که یکی اون ور آب مخمصه می سازه، یکی این ور آب کلاهی برای باران.

لیست کل یادداشت های این وبلاگ